طلوع بی غروب
چون صوت قرآن را شنید رنج رهش بر جان خرید
گر ناکثان رنجش دهند گر عقربان نیشش زنند
مرهم بر او حاضر بود چون حق بر او نازل بود
ای ناکثان حق ستیز ای دشمنان خرد و ریز
همّ شما بیهوده است راه شما فرسوده است
خورشید عالم تاب ما بر خلق عالم رهنما
باشد طلوعی بی غروب منجی شود بر خلق خوب
خشم خدا سهم شما مضحک بود وهم شما
بر آسمان پرتاب تیر! باز هم شدید خرد و حقیر
پیغمبر ما مصطفاست بعدش علی مرتضاست
خواب خوش اهریمنان از این دو نام شد بی امان
فتنه کنید بر ما چه باک تقدیرتان باشد هلاک
عقده به دل، آتش به جان در زمره ی اهریمنان
فریاد ما کوبنده است انوار ما تابنده است
نام محمد تا ابد جون قلب آدم می تپد
م.ا